سرگرمی های پنجره مجازی

قانون پایستگی واحد :



واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند



بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند !

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

.

.

تنها راهی‌ که یه زن میتونه یه مرد رو میلیونر کنه
 
*
 
*
 
اینه که اون مرد میلیاردر باشه !!

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

.

3 تا عکس بردار زود برو شرکت داروگر.

 

 

بابا قور قوری اخراج شده نیرو میگیرن.

.

.

.

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

.

حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره


می بینه شده ۶۰۰ تومن !


می گه :‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم !

.

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

نقل است که در مجلسی او را پرسیدند: «‌یا رضا! راستش را بگو، ‌ اگر بازیگر نمی‌شدی، چه کاره می‌شدی؟!» گویند مولانا کمی تامل کرد و پاسخ داد: «اگر بازیگر نمی‌شدم، احتمالا شغل دزدی را برای خود می‌گزیدم!! ‌ زیرا استعدادش را دارم که دزد بشوم! در کودکی نیز تجربه‌هایی داشته‌ام!! مشهد که بودم، دوستی داشتم، که حرفه‌اش همین بود! ما در یک گروه نمایش با هم بودیم. در بازگشت او مرا می‌رساند و البته کارخودش را هم انجام می‌داد! هرگاه به ماشین تروتمیز و خوبی می‌رسیدیم، فی‌الفور می‌پرید و آینه‌اش را بر می‌داشت و سپس پا به فرار می‌گذاشت! و پس از آنکه به ترک موتور می‌پرید، به سرعت از آنجا دور می‌شدیم! من نیز کاری به کارش نداشتم! امّا خیلی هم آدم بدی نبود!!» از همین روی بود که مولانا در اکثر کارهای نمایشی، نقش دزد را به خوبی در می‌آورد!! و به اذعان خودش در کار‌هایش، نقش بازی نمی‌کرد، بلکه خودش را بازی می‌کرد!! گویند چون حکیمی شاعر پیشه این حکایت شنید، زیر لب زمزمه کرد: «تو خود حدیث مفصل، بخوان از این مجمل!!»



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz


ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند . . .

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!

یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا . . .


----------------------------------------------------------------------------------------------------------


 

خوبی بادبادک اینه که

می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده

 

ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده . . .


----------------------------------------------------------------------------------------------------------


 

با کسی زندگی کن که مجبور نباشی

 

یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .


----------------------------------------------------------------------------------------------------------


 

انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛

 

بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد


----------------------------------------------------------------------------------------------------------


مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از ان گل ها دوست داشتنی ترند


------------------------------------------------------------------------------------------------------------


 

تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . . .


------------------------------------------------------------------------------------------------------------


چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است


------------------------------------------------------------------------------------------------------------


دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند

ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . .


------------------------------------------------------------------------------------------------------------


خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید

پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد

"دکتر علی شریعتی"

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

کي بود کي بود اون که يه شب پا توي خواب من گذاشت؟

تو جشن تنهايي من هديه ميکرد هر چي که داشت

کي بود مثل شاپريا چارقد ابرو وا ميکرد؟

سبد سبد مرواريد اشک تو بغض من رها ميکرد

يادش بخير شاپرکم مهمون من بود تا سحر

کاشکي به من نگفته بود يه روز نمياد از سفر

کي بود کي بود چشماشو بست پشت هزارتا کوه نشست

به جرم اين فاصله ها آخرش از غصه شکست؟

کاشکي به من نگفته بود شاپريا رفتنين

ستاره هاي بي نشون تو قصه ها موندنين

کي بود کي بود بعد يه عمر تو خواب چشم من دويد؟

منو به دست عشق سپرد خودش به فردا نرسيد

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

 

بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

 

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

 

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

 

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

 

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

 

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

 

گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن

  

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

 

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: *مرگ*


ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

 


خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد.

قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه سخن ميگفت! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.

 



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم




ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

چقدر سخته چیزی که تا دیشب بود یادگاری صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

  شهر اول : نگاه و دلربایی ،

 شهر دوم : دیدار و آشنایی ،

شهر سوم:روزهای شیرین و طلایی ،

شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی ،

شهر پنجم :بی وفایی ،

شهر ششم : دوری و بی اعتنایی ،

شهر هفتم : اشک ، آه تنهایی

 نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن ، تا که می بینن

 عاشقی میرن و تنهاست می ذارن ، نفرین به آدمایی که تو سینه ها

دل ندارن ، عاشق عاشق کشن رحم و مروت ندارن   


ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

 

جلسه محاکمه عشق بود و عقل که قاضی این جلسه بود، عشق را محکوم به تبعید به دورترین نقطه

مغز یعنی فراموشی کرد.



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 مـی گفــ تی دوستــ م داریــ به انــ دازه تمــ ام قطـــ ره هـــ ای بــارانــی که بــ ر صــ ورتــ ت مــی ریــ زد!

 

و مــ ن نیــ ز دوســــ تت دارمــ، بـ دونـــ تــ وجه به چتــ ری  کــهـ ... رویـــ ســ رت گرفتــ ه ایـــ!!!

اگـر کلـ ـ ـمه دوستـ ـ ـتـ دارمـ ـ قيـامـ علـ ـيه بنـ ـدهـ ـاي مـ ـيانـ  مـ ـنـ و تـ وسـ ـت

 

 اگـر کلـ ـ ـمه دوستـ ـ ـتـ دارمـ ـ راضـ ـي کـ ـننـ ـده و تـ ـسکـ ـينـ دهـ ـنده قلب هـاسـتـ

اگـر کلـ ـ ـمه دوستـ ـ ـتـ دارمـ ـ  نــشـ ـانگـ ـر عـ ـشـ ـقـ راستـ ـينـ مـ ـنـ  بـ ـه تـ ـوسـتـ

 پـ ـس بـا تـ ـمامـ وجـ ـود فـ ـرياد مـ ـيزنـ ـمـ دوسـ ـتتـ دارمـ ...

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

   

      

 رويـ قـ ـ ــبرم بــنويـســيـ ـ ـد کبـــ ـوتـــر شـ ـ ـد ورفــتــ

 

زيـــربـ ـ ـارانـ غـــزلي خـــوانــد ودلـــش تـــر شــد ورفتـــ

 

روز ميـ ـ ـلاد همـ ـ ـانـ روز کـ ـ ـه عـــاشــق شـ ـده بـ ــود

 

مــــرگـــــ بـ ـ ـالــحظــه مـيــلــاد بــــرابــر شـــــد ورفـتـــ

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
 

دفتر عشـــق كه بسته شـد

ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم

خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون

به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود

بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم

غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم

چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم

دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو

آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه

دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه

بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو

ازاون كه عاشقــــت بود

بشنواين التماسرو

ــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــ

ـــــــــــ

ـــــــ

ــــ
ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

 

 

واسه پر کشیدن من ، خواستی آسمون نباشی

 

حالا پرپر می زنم تا ، همیشه آسوده باشی

 

دیگه نه غروب پاییز ، رو تن لخت خیابون

 

 نه به یاد تو نشستن زیر قطره های بارون

 

واسه من فرقی نداره وقتی آخرش همینه

 

 وقتی دلتنگی این خاک توی لحظه هام می شینه

 

تو میری شاید که فردا رنگ بهتری بیاره

 

ابر دلگیر گذشته آخرش یه روز بباره

 

ولی من می مونم اینجا با دلی که دیگه تنگه

 می دونم هر جا که باشم آسمون همین یه رنگه....

ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى كه چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترین زن‏هاست را مى‏زند.
نمى‏دانید چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه‏اى مى‏شوم و مى‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى‏دهد؛ دوباره مى‏پرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مش‏كرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى‏بیند. باز هم سؤالم بى‏جواب مى‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون مى‏آیم.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى كه به خیابان مى‏آیند تا لذت ببرند، ذره‏اى به تو محل نمى‏گذارند.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خیابان قدم مى‏زنید؛ در حالى كه دغدغه این را ندارید كه شاید گوشه‏اى از زیبایى‏هاتان، پاك شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیك‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایى خود را كنترل كنید؛ زیبایى از دست رفته‏تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران كنید.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه مى‏روید و صد قافله دل كثیف، همره شما نیست.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پلید مردان شهرتان نیستید.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهى‏گیرى شیطان براى به دام انداختن مردان شهر نیستید.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى مى‏بینى كه مى‏توانى اطاعت خدایت را بكنى؛ نه هوایت را.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان راه مى‏روید؛ در حالى كه یك عروسك متحرك نیستید؛ یك انسان رهگذرید.
نمى‏دانید؛ واقعاً نمى‏دانید چه لذتى دارد این حجاب!
خدایا! لذتم مدام باد.

 


ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
در دنیا 2 چیز برای نگرانی وجود داره این که مریضی یا سالم!
اگه سالمی که هیچ اگه مریضی 2 چیز برای نگرانی وجود داره که شفا پیدا میکنی یا میمیری!
اگه شفا پیدا میکنی که هیچ  ولی  اگه میمیری 2 چیز واسه نگرانی وجود داره این که بهشت میری یا جهنم!
اگه بهشت یری که هیچ ولی اگه جهنم میری انقدر مشغول احوال پرسی با اشنایان میشی که نگرانی  یادت میره.پس در دنیا چیزی واسه نگرانی وجود نداره...

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz


 


 

نه

 

 

فردا نه

 

...چند ساعت بعد هم نه

 

...چند ثانیه دیگر هم نه...

 

 

...همین الان

 

 

برای مادرت یک کاری بکن

 

اگر زنده است دستش را

اگر به آسمان رفته است ...  قبرش را.

اگر پیشت نیست ...  یادش را.

اگر قهری...چهره اش را.

 

اگر آشتی هستی پایش را...

 

ببوس

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
 - فرمانده محور جنگ نرم,ملیسا جون جونی جووووووووووووووووووووووون,نیلوفر مرداب  ,شروین پیکارجو,مریض عشق,بهاره معینی,علی سادات,پسر بد        تا ابد,پسر  ایرونی,علی امیرخانی,کورش  ,ویدا خانم,ثنا ساران,سید حنظله حسن زاده,داش ایمان,دانیال ,نعیم ,مجتبی سلیمانی,محمد غنی نیا,نازنین ,Wow

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
به گزارش روزنامه الرای، کشاورز چینی که صاحب این حیوان است در این باره گفت: این حیون عجیب پوست پشمی دارد اما دهان، بینی، چشم، دم و کف پاهایش مانند سگ ها است. رفتار این حیوان شبیه رفتار توله سگ ها  است.

دامپزشکان در این باره گفتند که محال است یک گوسفند سگ بدنیا بیاورد اما هر روز ده ها فرد کنجکاو به مزرعه کشاورز چینی می روند تا این حیوان عجیب را از نزدیک ببینند.
کشاورز چینی وقتی متوجه شده گوسفندش حیوان دورگه ای متشکل از گوسفند و سگ بدنیا آورده، شگفت زده شده است. او در آن لحظه ترسیده بود، چون در طول سال های کاری خود که در زمینه پرورش گوسفند فعالیت کرده با چنین موردی مواجه نشده بود. او باور نمی کرد که گوسفندش توله سگ بدنیا آورده است.

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz



www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Leaving the end part to hang the house
قسمت آخر برای تعلیق خانه بُرش نمی خورد

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Measuring distances
اندازه گیری فاصله ها

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Folding the leaf -- real art
تا کردن برگ – هنر واقعی

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

From beneath
و نیز از قسمت زیر

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Holding two sides together
دو قسمت را همزمان کنار هم نگهداشتن

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Using right side to hold and left side to fold
قسمت راست را نگهداشتن تا قسمت چپ تا بخورد...!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Real engineering
مهندسی واقعی

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

House is now hanging to keep enemies out
خانه اکنون معلق است تا دست دشمنان به آن نرسد

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

installing the door
تعبیه درب وردی منزل

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

Checking the support and enforcing it with glue
کنترل تکیه گاه و محکم نمودن آن با چسب

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توانید در سجیه دید، این شمالی ترین شهر دانمارکیهاست، جایی که دریای بالتیک و دریای شمال بهم میپیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این راستا بوجود می آید.

In a tourism filled city of Skagen you can see this incredible natural sight. This city is the most northern point of Danish people…..where the Baltic sea “meets” the North sea. Two different seas can not be combined together thus creating this line


و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.
سورة مبارکه الرحمن
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20)  فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟ 22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏شود.

سوره مبارکه فرقان آیه 53:
« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد.

http://www.seemorgh.com/entertainment/default.aspx?tabid=2429&conid=121580

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

donyaye moorche ha (9)

donyaye moorche ha (8)

donyaye moorche ha (7)

donyaye moorche ha (6)

donyaye moorche ha (5)

donyaye moorche ha (4)

donyaye moorche ha (3)

donyaye moorche ha (2)

donyaye moorche ha (12)

donyaye moorche ha (11)

donyaye moorche ha (10)

donyaye moorche ha (1)

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

هنرمند ژاپنی آکی نوبا ایزومی مجسمه های کوچکی را از کاغذ ساخته و آنها را درون بطری های کوچکی قرار داده است.

هر بطری فقط ۲۲ میلیمتر (۰٫۹ اینچ) طول و ۱۳ میلیمتر (۰٫۵ اینچ) عرض دارد.

pic33.jpg (450×313)pic-190.jpg (450×312)pic-257.jpg (450×341)pic-424.jpg (450×300)pic-523.jpg (450×309)pic-722.jpg (450×330)pic-823.jpg (450×251)pic-329.jpg (450×365)pic-623.jpg (450×321)

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است.

ارسال در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

"هي فلاني زندگي شايد همين باشد... يک فريب ساده و کوچک آن هم از دست عزيزي که تو دنيا را جز براي او و جز با او نمي خواهي من گمانم زندگي بايد همين باشد... زخم خوردن آن هم از دست عزيزي که برايت هيچ کس چون او گرامي نيست بي گمان بايد همين باشد ...!!!"

ارسال در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
 

 

 

نظر شما راجع به خودتان چیست؟ آیا انسان شادی هستید یا اینکه فکر می کنید شادی به اندازه کافی در زندگی تان وجود ندارد؟ مطالعه ها نشان می دهند که شاد بودن آدم ها ارثی نیست و این محیط زندگی و شرایط آنهاست که می تواند در روحیه شان تاثیرگذار باشد ...



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, توسط mz
ارسال در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

خری آمد به سوی مادر خویش******** بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

 





ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 
 
چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.

پانصد سال پس از خلقت آدم:
با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه)
بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.


دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم:
انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟
بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.


ده سال قبل:
شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.

 
 
 
 
 

هم اکنون:
به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد!

 


ارسال در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 

در احوالات شیخ ابولسعید آمده است که در ولایت ایشان  شاهی بی تدبیر و کم خردی زندگی می کرد. روزی بر آنها خشکسالی بیامد، قحطی بشد، اموال و دارایی هایشان غارت گشت، اجناس گران شد، و فساد بیداد کرد. مردم جمع شدند و گفتند : یا شیخ فکری به حال ما کنید که این شاه هر شب جگر های ما را با چاقوی بی تدبیری هایش کباب می کند و می خورد. شیخ ما اندکی فکر کرد و سپس بفرمود که به نشانه اعتراض به این وضع 3 دقیقه سکوت پیشه کنید.

 

 

مردم داد بر آوردند که این چه تدبیری است ؟ یا شیخ ما را گرفته ای ؟ ...

 

 

فردای آن روز شاه ولایت در میدان آمد و کلی سخنرانی کرد که این رعیت های پدرسوخته با 3 دقیقه سکوتشان به ما اعتراض کردند. ای انسان های نمک ناشناس، ای که خاک به گورتان کنند...

 

 

مردم دوباره گرد شیخ جمع آمدند، که یا شیخ چه کنیم ؟ مگر ندیدی که این شاه چگونه بر ما توهین بکرد ؟ هر چه فحش فانوسی و ناموسی از حلقومش در آمد بر ما نثار کرد.

 

 

شیخ پس از ساعت ها مراقبه و مکاشفه و تفکر سر از گریبان بیرون بیاورد و بگفت : سکوت کنید، که جواب ابلهان خاموشی است. فردای آن روز مردم در مقابل شاه سکوت بکردند و هیچ نگفتند. شاه گفت : چگونه در مقابل من سکوت می کنید ؟ آیا مرا ابله فرض کرده اید ؟ که در جواب من خاموش می مانید ؟ خودتان ابلهید ... دیوانه ها... سپس شاه سکته ای بکرد و در بستر بیافتاد .

 

 

مردم دوباره برای چاره اندیشی نزد شیخ ما آمدند و گفتند چه کنیم ؟ شیخ سبیل خود را بچرخاند و ریشش را دستی کشید و گفت : سکوت کنید. که سکوت علامت رضایت است.

 

 

مردم به بستر شاه رفتند. شاه گفت : می بینید خدایتان به چه روزی افتاده است ؟ شما مردمانی بس نادانید. چگونه در این سختی به جای اینکه با من باشید بر من هستید ؟ ... مردم سکوت کردند. شاه گفت : یعنی شما از اینکه من در بستر افتاده ام و مرگ مرا می بینید راضی هستید ؟ مردم غرق در سکوت بودند. شاه سکته ای دیگر بکرد و دار فانی به قصد اون دار دیگر وداع گفت.

 

روز بعد مردم نزد شیخ آمدند و به پاس خدماتی که در حق آنها کرد از وی در خواست کردند که رهبری یا همان پادشاهی سابق را بر عهده بگیرد. شیخ هیچ نگفت و سکوت بکرد.


ارسال در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 عکس های منتخب این هفته

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-7/acid_picdump_102_129.jpg

 




ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 نقاشی های سه بعدی

http://pix2pix.org/my_unzip/12896758593d_drawings_12.jpg

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

 نقاشی های بسیار زیبا با مداد

http://pix2pix.org/my_unzip/1243851350a.jpg

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

شکار لحظه ها

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/12/8/167547_254.jpg

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

به گفته ی روانشناسان همه ما به نحوی تحت تاثیر رنگها هستیم و به عبارت دیگر ( خود ) واقعی مان را با این رنگها نشان می دهیم. برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود دارد. که می‌تواند بر زندگی او تاثیر بگذارد.جالب است نه؟! اینکه شما بدانید برای اسمتان رنگ مخصوصی وجود دارد و می‌توانید راز شخصیتی خود را از لا به لای آن دریابید! باید بسیار جالب و هیجان انگیز باشد.پس به موارد زیر به ترتیب ذکر شده کاملا توجه کنید:

 

رنگهای هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از :

 

قرمز:     1       ش      ج     س      الف

نارنجی:‌ ‌‌‌2        ت      ث      ک       ب

زرد:      3        ی       ل     ص      ض

سبز:    ‌4        و       م       د        ژ

آبی:     5        چ       ن      ط       ظ

نیلی:   6        ح       خ       ف      -

بنفش:  7       ع       پ       غ       -

صورتی: 8       ز       ق        ه       -

طلایی: 9        ر       ذ        گ      -

 

برای اینکه با چگونگی موضوع آشنا شوید یک مثال می‌آوریم بدین شکل که اسم و فامیل خودرا روی برگه کاغذی می‌نویسید و بر اساس حروف و اعداد ذکر شده برای هر کدام،به رنگ مربوطه دست پیدا می‌کنید.

مثال : لیلا جلالی

ل3  ی3   ل3   الف1  ج1  ل3  الف1  ل3  ی3

سپس اعداد را با هم جمع می‌کنیم:

21=3+3+1+3+1+1+3+3+3

باز هم دو عدد را با هم جمع می‌کنیم:

3=1+2 عدد 3 مربوط به رنگ زرد است.

حال میتوانید مشخصات خود را بخوانید.



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط mz

صفای اشك آهم داده این عشق

دل دور از گنا هم داده این عشق

دو چشمونت یه شب آتش به جون زد

خیال كردم پناهم داده این عشق

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

چون غنچه ء گل قرا به پرداز شود

نرگس به هواى مى قدح ساز شود

فارغ دل آن كسى كه ماند حباب

هم در سر میخانه سر انداز شود

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

آن کیست که بی‌جرم و گنه زیست؟ بگو  بی‌جرم و گناه در جهان کیست؟ بگو

من بد کنم و تو بد مکافات کنی  پس فرق میان من تو چیست؟ بگو

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

چنان عاشق چنان دیوونه حالم

که می خوام از تو و از دل بنالم

هنوزم با همین دیوونه حالیم

یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

ای مایه‌ی اصل شادمانی غم تو 

خوشتر ز حیات جاودانی غم تو 

از حسن تو رازها به گوش دل من 

گوید به زبان بی‌زبانی غم تو 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بی تو گلشن چو زندونه به چشمم

گلستون آذر ستون به چشمم

بی تو آرام و عمر زندگانی

همه خواب پریشونه به چشمم

بابا طاهر

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

غم عشقت ز گنج رایگان به 

وصال تو ز عمر جاودان به

کفی از خاک کویت در حقیقت 

خدا دونه که از ملک جهان به 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

اگر خواهم غم دل با تو گویم جا نمی یابم

اگر جایی پیدا کنم تو را تنها نمی یابم

اگر جایی کنم پیدا تو را تنها یابم

ز شادی دست و پا گم می کنم خود را نمی یابم

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

دلی دارم در آتش خانه کرده

میان شعله ها کاشانه کرده

دلی دارم که از شوق وصالت

وجودم را زغم ویرانه کرده



ارسال در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط mz